کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب با امیرالمومنین علیه السلام

شاعر : علیرضا خاکساری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : رباعی    

خستگیِّ تنت از بال و پَرت معلوم است           حال و روزت ز نماز سحرت معلوم است

مرگ من، مرگ حسین و حسنت، سرفه نکن           چقدر لختۀ خون دور و برت معلوم است


ابـن ملـجـم چـه بـلایـی سـرمـان آورده           دیدم آخر به خدا زخم سرت معلوم است

بعد مادر به گمانم که قدت تا شده است           این هم از درد شدید کمرت معلوم است

به روی صورت پاکت عرق مرگ نشست           خس خس هر نفس مختصرت معلوم است

خون و اشک از سر و روی تو بریزد با هم           نـگـرانـی دل شعـله ورت معـلوم اسـت

داغ اولاد چه آورده سـرت، پـیـر شدی           بغض پی در پی و زخم جگرت معلوم است

هـمـۀ شهـر شـنـیـد إنـقَـطَعَ ظَـهـری را           خرد شد باز غرور پسرت، معلوم است

اُمّ إیمن به من از رخت اسارت میگفت           صدق گفتار وی از چشم ترت معلوم هست

گفتی عباسِ گلم، جان تو و جـان حسین           همۀ کرب و بلا در نظرت معلوم است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : حمید کریمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای نـخل های خـستـه مـولای شما رفت           ای چـاه های صبر دیگر مرتضی رفت

گـلـدستـه ها را نـیـست جـز آوای مـاتـم           محراب را آن شور و آهنگ و دعا رفت


بـهر یتـیـمان نـان و خـرمـایـی نیـاورد           آنکس که مـی آورد نـان سفـره ها رفت

بـر زهـر تیـغ ابـن ملجـم بـس اثر ماند           اما طبیب از دست و دارویش شفا یافت

آمــد صــدای قَــد قُــتِــل از آسـمــان ها           از قـلـب هـا بـر آسـمـان؛ آهِ عـزا رفـت

از فُـزت ربِّ الـکـعـبـه بـاشـد آشـکـارا           در اوج غـربت رهنـمای ما سـوا رفت

سـیـمـای مـولا می کـند تـفسـیـر غربت           عـدل مـجـسـّم رهـبـر آیــیـنـه هـا رفـت

گل نـغمـه اش انّـا الـیـه راجـعــون بـود           بـهــر مـلاقـات خـدا شــیـر خـدا رفــت

با روی گلگون قلب خون فرق شکسته           مـظلـوم عـالم در بـر خـیـر النـسا رفت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

خستـه از مردمِ دنیاست، چه تنهـا مانده           چند سالی است که در حادثه ای جا مانده

وقتِ رفتن ز درِ خانه به خود میگوید:           چند ساعـت ز هـجـران تو زهـرا مانده


زیرِ لب زمزمه اش ذکرِ: اَغِثْنِی یا رَب           فاطمه رفت، خدا حـیدرش ایـنجا مـانده

بعدِ سی سال غریبی و غـمِ در به دری           باز، چشمانِ علی سوی “دری” وا مانده

او فـقـط منـتظـرِ فـاطـمۀ زهـرا بود…           پس بدیهی است که بیگانه ز دنیا مانده

زینبش گفت: پس از حادثۀ «سیلی و در»           نه در این خانه حسن مانده، نه بابا مانده

سحـرِ نـوزدهـم بـودعـلی راهـی شد           می رَوَد سوی قـراری که به فردا مانده

با چه شوقی طرفِ مسجد و محرابش رفت           در و دیـوار و ستـون ها به تماشا مانـده

فاطمه، مـنتـظرِ دیـدنِ روی علـی و …           این طرف دیـدۀ طفـلان؛ پِـیِ آقـا مانده

یک طرف، زینب و کلثوم و برادرهایش           یک طرف، فاطمه و حضرتِ طاها مانده

یک طرف، “خاک” عزادارِ غمِ بابایش           یک طـرف، منـتظرش عـالمِ بـالا مانده

ولی انـگار که دلتـنگِ رُخِ فاطمه است           رفت مـولا و.جهان، واله و شیدا مانده

وقتِ رفتن به لبش زمزمه ای داشت علی:           روی “در” چند نخ از چادرِ زهـرا مانده

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه وقایع کوچه و ... در مدینه بود و شهادت مولا علی در کوفه این مصرع معنا ندارد ضمن اینکه در بیت آخر هم باز تکرار شده است به همین دلیل مصرع دوم عوض شد

وقتِ رفتن ز درِ خانه به خود میگوید:           روی در، چند نخ از چادرِ زهـرا مانده

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

فاطمه، مـنتـظرِ دیـدنِ روی علـی و …           دو سـه تـا چشـم، ولـی در پِـیِ آقا مانده

مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود           فـریـاد بـی‌صـدا، غـم دل بود و آه بـود

دیگر پس از شهادت زهـرا به چشم او           صبح سـفـیـد هم‌چو دل شب سـیـاه بـود


دانی چرا جـبـین عـلـی را شـکـافـتـنـد؟           زیرا به چـشم کـوفه عـدالـت گـنـاه بود

خونش نصیب دامن محـراب کـوفه شد           آن رهـبـری که کعبه بر او زادگـاه بود

یک عمر از رعیت خود هم ستم کـشید           اشک شبش به غربت روزش گواه بود

دستش برای مـردم دنیـا نـمک نـداشت           عـدلـش به چشم اهـل طمع اشتـبـاه بود

هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب           حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود

مـولا پس از شهادت زهـرا غـریب شد           زهرا نه یار او که بر او یک سپـاه بود

وقتی که از محاسن او می‌چکـیـد خون           عـبـاس را به صـورت بـابـا نـگـاه بود

میثم هزار حیف که پوشیده شد ز خون           رویی که بهر گـمشـدگان شمـع راه بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

دستش برای مـردم دنیـا نـمک نـداشت           عـدلـش به چشم بی‌نگـهـان اشتـبـاه بود

شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کیسه‌های نان و خرما خواب راحت می‌کنند         دست‌های پـیـنـه دارش استـراحت می‌کنند

نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند         ناکـثـان هم از عدالت های او راحت شدند


ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست         شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست

درد را بـا گــریـه‌هـای بـی صـدا آزار داد         با لـبـاس نـخ نـمـایـش، کـوفـه را آزار داد

عدل و ایمانش اگر بر خصم مشگل ساز بود!         روی مسکـیـن‌ها درِ دارالـخـلافـه باز بود

دشمنـانـش در لـبـاسِ دوست بسیارند و او         بـنـدگـان کـیـسه‌هـای سـرخ دیـنـارنـد و او

ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود         مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود

نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگـین می‌کند         درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می‌کند

حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست         داستـان بچه هاشان بی نـمـازی عـلـی ست

گــام در راهِ فــلانـی و فــلان بـرداشـتــنـد         از اذان ها نام او را مغـرضان بـرداشتـنـد

جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد         چـاه ها دیدند مـولا خـستگی را خسته کرد

جُرم سنگینی ست، تـیغ ذوالـفـقاری داشتن         زخـم ها از بدر و خـیـبـر یادگـاری داشتن؟

جُرم سنگینی ست، از غم کوله باری داشتن         مثل پـیـغـمـبـر عـبـایِ وصله داری داشتن

جُرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن         با یـتـیـمـان روزهـای گرم هـمبـازی شدن

جُرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن         در دو دنـیـا خـیـر خواهـیِ برادر خواستن

جُرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن         سـال ها در سیـنـه داغ کهـنـه ای را داشتن

هیچ طوفـانـی حـریف عـزم سُکـانش نبود         تـیـغ تـیـز ابـن مـلـجـم قـاتـل جـانـش نـبود

پشت در، آیینه اش را سنگ غافـلگیر کرد         زخـم بـازویـی، امیـرالمومنین را پیـر کرد

مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می‌کشد         هر چه مولا می‌کشد، از درد پهلـو می‌کشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند         مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند

بیت زیر مشکل محتوایی دارد چرا که کلمه مشکل ساز بصورت عام و کلی آمده است و جدای از اینکه در تضاد با کلمات قبلی « مهربانی نگاهش» می باشد در شأن امیرالمومنین هم نیست لذا بیت زیر تغییر داده شد

مهربـانـی نگـاهش حیف مشگل ساز بود!         روی مسکـیـن‌ها درِ دارالـخـلافـه باز بود

مدح و شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کردی هماره مرگ طلب از خدا، علی            تا مستـجـاب شد به نـمازت دعـا؛ علی

شب را به شوق مرگ نخفتی که صبحدم            فرقـت شود بطاعت یکـتا، دو تا، عـلی


اطفـال در خـرابه و مرغـان به لانه ها            بـا هـم گرفـتـه انـد بـرایـت عـزا، عـلی

ای مهربان پدر به یـتیمان ز جای خیز            بر کودکان خود ببر امـشب غـذا، علی

آن شب قَدَر ز سوزِ درون داشت با تو راز            کامشب کمین گرفـته براهت قضا علی

محـراب لـب گـشوده و فریاد می کشید            یک امشبـی به جـانب مسـجد میا، علی

پـیغمـبرِ در به نالـه در آمـد مـرو مـرو            ای با خـبـر ز نـقـشه خصـم دغـا علی

هستی ز بیم، جان خود از دست داده بود            بگـذاشتی بجـانب مسـجد چـو، پـا عـلی

گـفتی اذان آخـر خـود را بشوق مرگ            کردی ز خواب قاتل خود را صدا علی

تا تـیـغ کـیـن رسـیـد به فـرق منـیـر تو            زهرا به خُـلد نـاله زد و گـفـت یا علی

"میثم" کـه گشته مشتری درد عشق تو            عـاشـق بـود ولای تـو را بـا بـلا عـلی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت در در تمام سایت ها حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا غلط تایپی است لذا اصلاح شد

ای مهربان پدر به یـتیمان ز جای خیز            بر کودکان خود بر امـشب غـذا، علی

شهادت امیر المؤمنین علیه السلام

شاعر : امیر حیاتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشان آمدنت، روی کعـبــه حــک شده بود           و صبر کعبه که لبــریز از تَـرک شده بود

دوباره کعبه ترک خورد؟! یا سر تو شکافت؟           از این پدیده، زمان هم دچار شک شده بود


شکاف کعبه، فدای سرت، چه سرّی داشت؟!          نشان مرگ و تولد، که مشتـرک شده بود !

در شکسته، لـگـد، گـریـه های در کـوچـه          غــمی بـــزرگ،به انــدازۀ فــدک شده بود

: امتیاز

ذکر زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

آه، زینب بـیـا ای دخـتــر من * بیــا کـنــار بستــر من * شد لحظــه های آخــر من * وای وای

آه، این من و این تقدیرم امشب * بیا شفا می گیرم امشب * در کوفه من می میرم امشب * وای وای


کـنــار بستــر من امشب هــمه بمـانـید            سـورۀ کـوثـر امشب برای من بخوانید

یافاطمه یازهرا ، یافاطمه یازهرا (۲ )

************************

آه، چه طعنه هائی که شنفتم * درموجی از خون تا که خفتم * فزت و رب الکعبه گفتم * وای وای

آه، اگر چه خود مشکل گشایم * شرمنده از تیغ جفایم * چون کرده او حاجت روایم * وای وای

از آه سیــنه من گــرفــتــه ماه کــوفــه            بر غربتم بگرید هـمـیــشه چـاه کــوفه

یافاطمه یازهرا ، یافاطمه یازهرا (۲ )

************************

آه، چها بگــویم من ز کیــنه * از آه مانــده کــنج سیــنه * از کــوچه تنگ مــدینه * وای وای

آه، دیدم ز قرآن کوثر افتاد * از یاس من برگ و بر افتاد * زهرای من پشت درافتاد، وای وای

دیدم که قطره قطره اشکش چکیده میشد              دستش به دست زینب پایش کشیده میشد

یافاطمه یازهرا ، یافاطمه یازهرا (۲)

: امتیاز

ذکر زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : حسین رضائیان نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

ای طــفــل یتــیــم کـوفـۀ غــم             ای مانــده میــان کوچــۀ غــم

ای پیر مریض و دیــده بستـه             ای فقــیــر دل غمین و خستـه


ای کوفۀ غصــه ها و غـم ها             ای چــاه انیــس بی کــسی ها

ای میخ در و شــانه و مسمار             من رفتــنـی ام خــدانــگـهدار

فــرقم بشــکــسته             ازضربت شمشیر

آورده یــتــیــمــی             از خانۀ خود شیر

عــبــاس دلاور و رشــیـــدم             سر را به نهاده روی دیــوار

از گریه ی خود به پا نموده             غوغــا به دل حیــدر کــرار

******************************************

ای دخـتــر دل شــکــستــۀ من            ای زیـنـب زار و خـسـتــۀ من

همــراه اباالفضل و حـسیــنــم             نــزدیک بیـا تو نــور عیــنــم

یــادت نـــرود دشــت بــلا را             هـنگــامــۀ سخت کــربــلا را

امــیــد بــرادرت بــــمــانـــی             هــم سنگــر مــادرت بـمــانی

قـربــان دو دستت             ای ساقی عطشان

جـــانــم به فــدای             این چشم غزل خوان

گــر علقمه رفتی ای عزیــزم             یــاد لب عطشان حسیــن باش

مشکت بنــما تـو پُــر ز آب و             تو ســاقی طفلان حسیـن باش

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در بستر شهادت

شاعر : مهدی قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

رستگــاریِ خــودم را زِ سحـر می بینم            رویِ فــرقم به خدا خـونِ جگـر می بینم

گرچه از زخم، سرم تا نوکِ پا میسوزد            خــویش را در وسطِ شعـلــۀ در می بینم


خانه ام سوخت،گُلم سوخت،دلم سوخت،فقط            سالها هست که خــاکستر و پَــر می بینم

همه سرمایهٔ من فاطمه ام بود که رفت            از غم اوست که یک عمر شرر می بینم

زینـبـم گـفت بمـانــم ، وَ بمانــم چه کـنم            من که جامانده خودم را ز سفـر می بینم

دختــرم گــریـه نکـن کـربـبـلائی داری            من تورا پشتِ سـرِ نـیـزه و سر می بینم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همه سرمایهٔ من فاطمه ام بود که رفت            بعدِ او خسته شدم بس که ضرر میبینم

دختــرم گــریـه نکن دور نمائی داری            من تورا پشتِ سـرِ نـیـزه و سر میبینم

زبانحال امیر المؤمنین علیه السلام

شاعر : سیید هاشم وفائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از شرار دل من چـشم تــرم می سوزد            دل من بیشتر از زخــم سرم می سوزد

مثل نخــلی كه فتــاده است كنــار دریـا            دل گرفته شرر و چشم تــرم می سوزد


برغریبی حسین و حسن و زینب خویش            همچنان شمع؛ دل شعـلـه ورم می سوزد

تا به رخســارۀ عبــاس نگــاهــم افتــاد            دیدم از غصه وجـود پســرم می سوزد

چون به زینب نگرم یـاد كنم از زهــرا            گوئیا فــاطـمه پـیش نظــرم می ســوزد

اینـقــدر اشك نریــزیـد عــزیــزان دلــم            كه من از آتش این غم جگرم می سوزد

قدری از بستـر من فــاصله گیـرید همه           هر یتیمی كه بود دور و برم می سوزد

بسته ام بــار سفــر لیـك خــدا می دانــد           نگرم چون به شما بال و پرم می سوزد

ای« وفائی» به خدا تا ابدیت همه شب           همچنان ماه چراغ سحــرم  می ســوزد

: امتیاز

شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( زبانحال حضرت زینب)

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

بــابــای دهــر دست مــنــو دامــن شــمــا           آقــا یـتـیــم مــی شــوم از رفــتــن شــمــا

با جــرم ایـنکــه دوره تــان نیستــم؛ نشــد           تا ســر نهــم شبــی به ســرِ دامـن شــمــا


در روضه کاش جان بدهم از غمت مگـر          در یک زمــان کـفـن بشــوم با تــن شــما

عــالــم نداشت جامــۀ در شــأنتــان عـلـی          جــانــم فــدای وصــلــۀ پــیــراهــن شــما

دربــیــن قــبــر مــنــتــظــر دامــن تــوأم           افــتــاده زحمتِ ســرِ من گــــردن شــمــا

امشب غمت به دست فلک  ابــر می دهد

دارد حسن به خـواهر خود صبر می دهد

انـگــار شــام عــمــر تو بابا ســحــر شده          از غــصــۀ تو زینب تو محــتــضــر شده

آنــقــدر دور بــستــر تو لــطمــه میــزنـم           تا دیده واکــنی به من خــون جـگــر شده

بابا دو روزه جسم  تو را زهــر آب کرد           مــانـنـد مــادرم تـن تو مخــتـصــر شــده

خــون روی چـشم تو چقدر لختــه میشود           انگــار زخــم فــرق ســرت باز تــر شده

آن پارچه که زخــم تو را بستــه ام به آن           واکــردنش خــدا چــه قــدر دردســر شده

از گریه های دخــترت عالم به غم نشست

یک تیغ دشمنت زد و زینب چنین شکست

وای از دمی که روی تل آمد به چشم دید           هر کس رسیده دشنه و شمشیــر می کشید

برگشت سمت شهر مدینه به گــریه  گفت           یا مصطفــی بـرس تو به فــریاد نـا امیـد

این کشتــۀ فتاده به هـامون حسیـن توست           از جــور دشمنت شده اینگــونه او شهیــد

باقــی نمانــده است دگــر پیــکــری از او           از بس که  تیغ از تن او یـاس و لاله چید

با آنکه شــاه بی رمق افتــاد روی خــاک           دشمن مگرکه از سر او دست می کشیــد

یک عمرهم که  گریه کنم باز هم کم است

هر روز و شب برای غلامت محرم است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت بیشتر حرمت اهل بیت، رعایت دستور زبان فارسی و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بابا دو روزه جسم  تو را زهــر آب کرد           مــانند فــاطــمه تن تو مخــتـصــر شــده

شهادت امیر المؤمنین علیه السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : چهارپاره

درد هــا حبــس شـده در چـشـمت            نفــس ســوخــتــه ات پُــر آه است

ايــن هــمــه مــرد كــنــارت امــا            همنـشـيـن تو فـقـط يك چــاه است


دست تو ســايــه يك شهــر ولــي            سفــره ات نـان جــو و گنــدم بود

وسعـت دست كــريمت تا عــرش            جـيـب تو جـيـب هــمه مــردم بود

يـكــي يــكــدانــه حــق بــــودي و            آســمــان غيــر تو دلــدار نـداشت

در زمين حـيــف ولــي انـگــاري            حـرف هاي تو خــريــدار نداشت

بعد ســي ســال از آن روز تـلــخ            به در و كــوچه هنــوز حســاسي

روضه ات فرق سر منـشق نيست            كــشتـۀ صــورت ســرخ يــاســي

نـاگهــان فــزت و رب الكــعــبــه            بر لب سجــده سرخت گــل كــرد

بعد طــوفان شد و محــراب افتـاد            خــون پيــشانيتان غــل غــل كرد

: امتیاز

مدح و شهادت امیر المؤمنین علیه السلام

شاعر : سید محمد میر هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

ای تجــلیــات ذات کبــریــایــی یا عــلــی            ای یگــانــه شرح آیـات خــدایی یا عــلـی

یا ولی الله اعظــم آفــرینش مست تــوست            ســاقــی تــوحـیــدیِ جــام ولایی یا علــی


هم وصیّ مصطفی؛ هم خانه زاد کعبه ای            محـرمی تو، در حریــم کبــریایی یا عـلی

ملک ایمان را امیــرالمومنین تنهــا تـویی            ملک هستی را بحق فــرمانروایی یا علی

نام تو لــرزه به قـلـب کــافران انــداختــه            ذوالفقار حـقّـی و خیبــر گشــایی یا عــلی

این تویی برتر ز فهـم و عقــل ابنـای بشر            این منم مـفـتــون این ایــزد نمایی یا علی

این تویی پــای پیــاده تا خــدا ره برده ای            این منــم آورده ام دست گــدایــی یا عـلی

مستحق تر از من مسکین نمی یابی شـهـا            سائــلــم بر لــقمه نان هل اتــایی یا عــلی

ساقــیا در این عطش آبــاد گیر افتــاده ام            بــاده خــواهم از سبــوی لافتــایی یا علی

زآستین دستـی برآور دستگیــری کن مرا            از تبــاهی گنــاهــم ده رهــایــی یا علــی

در میــان ظلمت قبــرم ســلامت می کنـم            نور مطلق، حضرت مـولا کجایی یا علی

ای شهادت پیشه صهبــای شهادت طالبــم            تا خضاب خون کند رنگم حنایی یا عــلی

آن که با تیغ به زهر آلوده ات از پشت زد            خورد قلبش مهر اشق الاشقیـایی، یا علی

بود بیمـار و پرستــاری از او کردی و او           خوب جبران کرد با صد بی وفایی یا علی

قاتــل بی شــرم لبخندی به نــامردی زنـد            که ندارد زخــم زهــرآگـین دوایی یا علی

شیر می بخشی به او ، او مرگ تو دارد طلب           وای زینب مُرد از این بی حیــایی یا علی

عـقدۀ هجــران یاس نیــلی ات را باز کرد            تیغ ظالم می کند مشکــل گشــایی یا علی

فــاطمه یا فــاطمه شد آخــرین ذکــر دلت            می شوی مهمــان بــانوی سمــایی یا علی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد محتوایی و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

اهل بیتی، خانه زادی؛ با خـدا همخانه ای            محـرمی تو، در حریــم کبــریایی یا عـلی

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی و مغایرت با مضامین زیارت جامعه کبیره حذف شد

مهر تو از اوجب ارکان ادیان است و بس            مهر تــایــیــد جــواز انـبـیـایـی یا عــلــی

ذکر سینه زنی شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

بر غــم عشقت آقــا اسیــرم            که تو سلطانی و من فـقـیرم

آرزویــم بُــود وقت مُــردن            یا عــلی گویم آنــدم بمیــرم


من بنــده تو مــولایی ، من قطــره تو دریــایی ، ای معــنیِ آقایی

یــا سیّــدی یا حـیــدر؛ یا سیّــدی یــا حـیــدر؛ یا سیّــدی یا حـیــدر

*****************************************

شــده امشب بــرا مــاتــم تو            نوحـه هــای مــلائک دم تو

خــورده آقا گــره تا قیـامت            لیــلــة القــدر من با غــم تـو

ای دلــربــا اربــابــم ، ای گــرمی آوایــم ، ای سیّــد و مــولایــم

یا سیّــدی یــا حـیــدر؛ یا سیّــدی یا حـیــدر؛ یــا سیّــدی یا حـیــدر

*****************************************

عمر تو یکسره درد و غم بود            هَمدَمت نــاله و ســوز سیــنه

لیکــن آغـاز این غصه هایت            بوده از کـوچه های مــدیــنـه

دل خستــه و مغمومی ، از حق خود محــرومی ، تو اولین مظلومی

یــا سیّــدی یا حـیــدر؛ یا سیّــدی یــا حـیــدر؛ یا سیّــدی یا حـیــدر

*****************************************

با شــرار عطایت علی جــان            پرتو افشــان نما شمــع ما را

یک شب جمعه ای جان زینب            کربلایی کن این جمــع ما را

ای خــاک کــویت طلا ، این دل شده مبــتــلا ، کــن قسمتــم کــربـلا

یــا سیّــدی یا حـیــدر؛ یا سیّــدی یــا حـیــدر؛ یا سیّــدی یا حـیــدر

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                            شب نوزدهم ماه رمضان

غــم از حال و روزم بُود منجــلی            بســوزد دلــــم در عــــزای ولــی

زنم نــاله چون کــودکــان یــتــیـم            که ضربت رسیــده به فرق عــلی


علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

فلک گرچه شد از غمش بی قرار            خــزانِ وجــودش شده چون بهـار

بــه نــام خــداونــد کعـبــه قــســم            علی غرقه در خون شده رستگار

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

زمــانــه نــکــرده به مــولا وفــا            که دیده به خود لحظه لحظه جفا

علی فرق بشکسته در موج خون            رَوَد دیــدن بضعــۀ مصــطــفــی

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

به ســوز و به آه و دل مضطرش            علی روضه خوان شد به چشم ترش

مخــور غصه ای یاس نیلــوفـری            تو دستت شکستــه علی هم سرش

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

الا بــضعــۀ پــاک پـیــغــمــبــری            الا ای که تــو هــستــیِ حــیــدری

بدان جــانم آن دم ز تن شد بُـرون            که دیــدم تو افـتــاده پــشــت دری

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

شب بیست یکم رمضان

غمم منــجلی گــشــته واغــربــتــا            که داغ ولـی گــشــته واغــربــتــا

شده کوفه شهر غــم و اشک و آه            عــزای علــی گشتــه واغــربـتــا

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

جهان بانگ وا غـربـتـا را شنـیـد            که مظلوم و تنـها چو او کس ندید

در ایــن دار دنــیــا در اوج بـــلا            دوبــاره یــتیــمی به زینب رسیـد

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

ز کیـن جـانـشـیـن نـبـی کشته شد            به خــلق دو عــالــم ولی کشته شد

مــنــادی نــــدا داده از آســمــــان            که سـاقـی کـوثــر علــی کشته شد

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

امــام دو عــالــم اگــرچــه ز غــم            به رنــج غــریـبی شــده مــبــتــلا

ولی بــایــد ایـنجــا بگــویــم به آه            امــان از عــلــی اکــبــر کــربـلا

علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی * علی یاعلی یاعلی یاعلی

*************************************************

ز داغ عــلی کـوفـه غــوغـا شـده            وَ چشمان ز گــریه چو دریـا شده

ولی یک علــی در صف کــربـلا            تــمــام تــنــش اربــاً اربــاً شـــده

علی اکبرم ای علی اکبرم *علی اکبرم ای علی اکبرم *علی اکبرم ای علی اکبرم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل رعایت نشدن قافیه که رکن اصلی شعر است و ایراد بزرگی است تغییر داده شد

فــلک مــرثیه خــوان مــولا شــده            که مظلوم و تنـها چو او کس ندید

بــســــوزد دل اولــــیــــای خــــدا            به خــلق دو عــالــم ولی کشته شد

امــام دو عــالــم اگــرچــه ز غــم            به رنــج غــریـبی شــده مــبــتــلا

به فرق علی خورده شمشیــر کین            وَ چشمان ز گــریه چو دریـا شده

ذکر زمزمه ای شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : حسین رضائیان نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک    

شام فــراقــم سحــر شد ،‌ آمد زمان جدایی           من راهی ام سوی زهرا،‌ ای بانوی من کجایی

من حیـدرم حـیـدرم من           دل از همه می برم من


***********************************

من می روم سمت مسجد، با یاد زهرای خسته           با یاد آن لحظه ای که، دستان من بود بسته

یادم نرفته که درب، کاشانه ام شعله ور بود           با چشم خود دیدم آن دم، زهرای من پشت در بود

یادم نرفته که محسن، آن طفل شش ماهۀ من           پرپر شد از ضربۀ در، وای از غم خانۀ من

من حیـدرم حـیـدرم من           دل از همه می برم من

***********************************

جامانده داغی به قلبم، از کوچه های مدینه           داغ کبــودی صورت، داغ کبــودی سیــنه

دیگر نمانده قـراری، طاقت نــدارم بمــانم           درآخرین لحظه ها من، شعر غمش را بخوانم

تنها غــم مانده در دل، داغ عزیزان زینب           ای کوفیان بعد حیدر، جان شما جان زینب

من حیـدرم حـیـدرم من           دل از همه می برم من

*********************************************************

شب بیست و یکم و شهادت

امشب فضای دل من،‌ درالتهاب غم توست           این چند شب قلب عالم،‌ درگیر در ماتم توست

یامـرتضی یاعلـی جان           یامـرتضی یاعلـی جان

***********************************

امشب یتیمان کـوفـه، در انتظار تو هـستند           چشم انتظار قدومت، دربین راهت نشستند

شاید دوباره بیاید، بر دوش او نان و خرما           دیگر نمانده تحمل، از غصه اش در دل ما

شب های کوفه به یاد، ذکر و دعای تو مانده           بین خرابه مریضی، شعر فراق تو خوانده

یامـرتضی یاعلـی جان           یامـرتضی یاعلـی جان

***********************************

درلحظۀ واپسینت، دیدی دو چشمان عباس           دست حسینت نهادی، در بین دستان عباس

کردی وصیت عزیزم، در کربلا یاورش باش           در موعد قحطی آب، آری تو آب آورش باش

یاری نما زینبم را، می گردد از غصه بی تاب           دانم که هرگزننوشی، پیش ازحسین جرعۀ آب

یامـرتضی یاعلـی جان           یامـرتضی یاعلـی جان

***********************************************************

زبانحال حضرت زینب (س)

ازغصۀ جان فزایت،‌ قلبم شده غرق غوغا           رفتی تو از پیش زینب،‌ با فرق بشکسته بابا

من زیـنـبـم زیـنـبـم من           ازغصه جان برلبـم من

***********************************

ایکاش زینب بمیرد، از حال تو در وضویت           جانم به لرزه می افتد، با دیدن رنگ رویت

بعد تو گردد مدینه، بهر حسن شهر غـم ها           پایـین منبـر ز دشمـن، او بـشنـود ناسـزاها

وای من از شهر کوفه، از غربت نورعینم           از تشنگی و غم آب، از ماجـرای حـسـینم

من زیـنـبـم زیـنـبـم من           ازغصه جان برلبـم من

***********************************

تازه شود داغ مــادر، با رفتــن تو ز خانه           از بین در نانجـیبی، می زد به او تـازیانه

بابا نــرفته ز یادم، شستی تنش را شبــانه           کردی کفن جسم او را، دور از همه مخفیانه

یادم نرفته که هر شب، بر قبر او گریه کردی          از بی وفایی مردم، در نزد او مویه کردی

من زیـنـبـم زیـنـبـم من           ازغصه جان برلبـم من

: امتیاز
نقد و بررسی

یاری نما زینبم را، می گردد از غصه بی تاب           گفتی مبادا بنوشی، پیش ازحسین جرعۀ آب

ذکر سینه زنی شهادت حضرت علی علیه السلام

شاعر : حسین رضائیان نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک   

عـلـی شــور شیدایی من            نجف شهـر رؤیــایی من

شکــوه تمــاشــایــی من            تـــو تــنــهــایــــی مــن


دل تنگ ایــوان طلای نجف هستم آقا            من دل به اذن دخــول حــرم بستم آقا

عهدی که بستم به جان تو نشکستم آقا

به جان، تو نشکستم آقا

یا مرتضی مرتضی مرتضی ، ای علی جان (۳)

*******************************

شب قــدره و بــیــقــرارم            بذار سر به پاهات بذارم

به جز تو کسی رو ندارم            کــســـــی رو نــــــدارم

انگار که من هم یتیمم آقاجون نگام کن            امشب من و از گناهای زشتم جدام کن

روز قیامت تو صحرای محشر صدام کن

آقاجون، منو هم، دعام کن

یا مرتضی مرتضی مرتضی ، ای علی جان (۳)

*******************************

به لب ذکــر أمن یجیبه            خدا کوفه خیلی عجیبه

پر از مــردم نانجــیبه            پــر از نــانــجــیــبــه

میره به مسجد علی با دلی غرق غوغا            پایان رسیده دگر شام هجران زهرا

گرد یتیمی میشینه به روی سـر ما

به لب ذکر آه و ، واویلا

یا مرتضی مرتضی مرتضی ، ای علی جان (۳)

*******************************

زغم کوفه محزونِ امشب            دل مجـتبی خــونِ امشب

و هم قلب مـولا حسیـنـم            پــــریـــشـــونِ امـشــب

ای وای ز داغ دل دخــت زهــــرا            محشر به پا شد از این داغ عظمی

جن و مــلــک بـا صـدای واویــلا

بگویند؛ علی یا؛ علـیّـا

یا مرتضی مرتضی مرتضی ، ای علی جان (۳)

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در وقایع کوچه تغییر داد شد موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

توی چشما بارونه امشب            دل مجتبی خــون امشب

به یاد غمی کهنه و تـلـخ             پــریشــونِ امشب

زنــده شده یاد داغ دلــش تو مــدیــنــه

یادش میاد که یه نامردی از روی کینه

طوری زدش مادرو تا که چشماش نبینه

به والله، غریبی ، همینه

ذکر سینه زنی شهادت امام هادی علیه السلام

شاعر : ابوالفضل آلوئیان نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک                    شب نوزدهم ماه رمضان

تو مسجد كوفه ، می بینه باز مهتــاب            خورشید طلوع كرده، از مشرق محراب

پــهــلوان خــیــبــر ، روح عــبــاداتِ            این لـحــظــه آخــر، گــرم منــاجــاتِ


مــولای یا مــولای انـت الـســلــطــان            مــولای یـا مــولای انـت الــرحــمــن

ارحــمــنــی یــا رب ، انت العـظـیــمُ             و مــن لــی غــیــرك ، انت الحـكیــمُ

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

**********************************

سخــتــه به والله ، بــرای یک دختــر            ببینه بابــاش رو، با حــالتــی مضطر

می بــیــنه مهمـانش ، کــنــار ایــوانِ            با صحبـتـش دائم، دل رو می لرزانِ

خیــره شــده چشــمـهاش ســوی بــالا            داره بــــه لــب نــــــجــــــوا انــــا لِله

داره چــشــمـهـای، ابــــری بــــابــــا            آرام میــخــوانه ، زهــرا یــا زهـــرا

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

**********************************

میــرسه آوایی ، محــزون و درد آور            یا ایهــا الـعــالــم قــد قــتــل الحــیــدر

غــرق به خون شد تا، محـاسـن مولا            جلو جلـو دیــدش، صحنــه عــاشورا

شیب الخضیب ای وای ای وای ای وای            خَد التـریب ای وای ای وای ای وای

حسین تو  گــودال، غــوغا به پا شُـد            باضــرب خــنــجــر، سـرت جدا شُد

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

****************************************************

شب بیست و یکم ماه رمضان

تمام میــشه دیگه، غصه هـای حیــدر            داره میره پیش، زهــرا با زخــم سـر

دیگه میاد بیرون، از چشــم مولا خار            از گلوش استخوان، اون حـجت دادار

شــــد اســــدالله آرام تــــو بــســتــــر            امــا شــده غــــوغــــایــی پــشــت در

دارند میخــواننـد، حــیــدر غــریــبــه            بــه روی لــبــهـــا، امــن یــجــیــبــه

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

**********************************

یـتـیـمای کوفه، غــرقنـد توی غــمهــا            فـردا شوند از کین، دوبــاره بی بــابـا

بابای خـوبی ها، از زنــدگی سیــری؟            به فکر ماهم باش، کجا داری میـری؟

نخــل های نخــلستــان میگــند حــیــدر            با چشمــهای گریــان میــگــند حــیــدر

نــرو کــه دارن ، هــمــه مـی مـیــرن            بعــد تــو عــمری ، عــزا میــگـیــرن

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

**********************************

رفــتـنـیـه دیگــه ، بــابــای خـوب مـا            برو بیــار خــواهر، کــفـن بــرا بـابـا

حرف کفن شد باز، وای از دل زینب            تا دید یکی مانده، جانش رسید بر لب

ایــن داغ جــانـســوزش قــــاتــل مــنِ            داداش حــســیــــن مــن بـــی کــــفــــنِ

تــنــش می ما نه، عــریان تو صحـرا            ســر عــزیــزش ، میــره رو نــی هـا

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

****************************************************

شام غریبان حضرت علی (ع)

محزونِ محراب و، گـریان شده منبـر            ناله زدند نخل ها، کجــایی ای حیــدر

چشـم یتــیـما هم، مانــده هنــوز بر در            یکسر میگند با غـم، کجـایی ای حیــدر

شــده دل پــیـــرمــرد نــابــیـــنــا هــم            ویــرانــه تــر از ویــرانــه های عــالم

دائــم میخــوانـنـد، بــا چـشـمهــای تـر            تــمــام کــوفــه، حــیــدر یــا حــیــــدر

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

**********************************

تو دل شب وقتــی، رفتـی بابا حیــدر            در خــاطرم زنــده، شد روضه مــادر

مگه یــادم میــره، به زیر نــور مـاه            شد نیمه شب تشیـع ، دخت رسول الله

مـگــه یــادم مــیــره مــادر گــریــون            رفتش از این دنیــا نــالان مــحــزون

یــادم نــمــیــره، مـــادر جــوان بــود            امــا بــمــیــرم ، قــدش کــمــان بــود

حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر؛ حیدر یاحیدر

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و پرهیز از محاوره شدن شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می بــیــنه مهمـانش ، کــنــار ایــوانِ            با صحبـتـش داره، دل رو می لرزانِ

یـتـیـمای کوفه، غــرقنـد توی غــمهــا            آخه دارن میــشن، دوبــاره بی بــابـا

فــکــر به ایــن غــــم قــــاتــل مــنـــه            داداش حــســیــن مــن بــی کــــفــنــه

میخوانه محراب و، گــریان شده منبـر            ناله زدند نخل ها، کجــایی ای حیــدر

چشـم یتــیـما هم، مانــده هنــوز بر در            دارن میگن با غـم، کجـایی ای حیــدر

دارن میخــوانـنـد، بــا چـشـمهــای تـر            تــمــام کــوفــه، حــیــدر یــا حــیــــدر

شــده دل پــیـــرمــرد نــابــیـــنــا هــم            ویــرانــه تــر از ویــــرانــه از غــــم

شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( ضربت خوردن )

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

بر قــلب کـلـثوم ابر غــم می بارد امشب            ســوز دلش بــوی مــدینــه دارد امـشب

زیــنــب ز ابــر دیــده مـی‏ بـارد ستــاره            دارد به پــیــشــانی بــابــایــش نــظــاره


آرام بــهــرش ســفــره افـطــار چــیــنــد            در چــشــم او رخــســارۀ مــادر بــیــنـد

این عــالــمه غیــر معلم بی قــرار است            آگه شــده بابای او چشــم انـتـظـار است

آرامــش او كــرده زیـنـب را پــریشــان            گوید پــدر اینگــونه قــلبــم را ملــرزان

ای كاش من در كوچه سیلی خورده بودم            اینجــا نــبــودم در مــدیــنه مُرده بــودم

ای كوچه ‏های كوفه از غــربت بمیــرید            بوســه ز پــای رهبــری مظلوم گیــرید

ای خاك نخلستان ز رویش توشه بـردار            خــود را به زیـر پــای او آرام بــگــذار

مــرغــان عــاشق راه مــولا را بگـیرید            اوبی كس است امشب شما بهرش بمیرید

امشب علی مات جمالی لاله گــون است            ذكر لبــش «انــا الیــه راجعــون» است

خــانه نشین داغ زهــرای نجــیــب است            دلخسته از نامردی شهری غــریب است

بهــر عــلــی هنــگــامــۀ پــرواز گردید            تا كه ز پـا افــتــاد دستش بــاز گــردیــد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت مطتلقت دادن با اصل روایت تغییر داده شد

بر قــلب زیـنب ابر غــم می بارد امشب            ســوز دلش بــوی مــدینــه دارد امـشب

شهادت امیر المؤمنین علیه السلام ( ضربت خوردن )

شاعر : صابر خراسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آسمــانِ دل غــربـتــکــده ام بــارانــی ست           ابری ام دیــدۀ ماتــم  زده ام بــارانـی ست

مثل پــروانه دلــم دربه در ســوختـن است           گریۀ شمــع همه زیـر سـر سـوختــن است


این چه داغیست که جان همه را سوزانده است           در دل قبـر دل فــاطمه را سوزانــده است

این چه دردیست که تا یاد غـمـش می افتم           مثــل خَس در گــذر بــاد غـمـش می افتـم

در هــوایش که به من؛ نام معــلـق بــدهید           حـقـتــان است ولیــکـن به منــم حق بدهید

بار سنگین غمش خانه خرابـم کـرده است           هر طبیـبی به مـداوام جــوابــم کرده است

حَسن از هیبت نامش جـمـلـی را انــداخت           باورم نیست که یک ضربه علی را انداخت

بــاورم نیست که خیــبــر شکن از پا افتاد           حـضرت واژۀ بر خــواستن از پــا افـتــاد
کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست؟           باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست

یا علــی هیچ کس از لطف تو ناکــام نبود           پــدری مثــل تو هـمبــازی ایــتــام نـبــود

هر شب کــوفـه منــور ز نگــاهت می شد           شمــع بزم فـقــرا صورت مــاهت می شد

چه بــلایــی به ســرت آمــده بـابــای همه           تیــغ که سر زده بر ســر زده؛ بابـای همه

نه فقــط بین سرت فــاصله انــداخته است           بین چشمــان ترت فــاصلـه انداختــه است

زخــم های دل ایتــام پــی مــرهــم توست           مرد ویــرانه نشیــن منتظــر مقــدم توست

همه بودنــد و امــام از همه بیکس تر بود           زینب ای وای دوبـاره سر یک بستـر بود

: امتیاز